کسی که روی زیبا مانند روی پری دارد، پری چهر، پری چهره، پری رخ، پری رخسار، زیبارو، خوشگل، برای مثال سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ - ۳۹۴)
کسی که روی زیبا مانند روی پری دارد، پری چهر، پری چهره، پری رخ، پری رخسار، زیبارو، خوشگل، برای مِثال سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ - ۳۹۴)
سرو راست. سرو کشیده، قامت بلند. قامت راست: سهی سروش از خم کمان دار شد تهی گنجش از در گران بار شد. اسدی. ای سهی سرو ندانم چه اثر ماند از تو تونماندی و در آفاق خبر ماند از تو. خاقانی. سحرگه آن سهی سروان سرمست بدان مشکین چمن خواهند پیوست. نظامی. بر شاپور شد بی صبر و سامان بقامت چون سهی سروی خرامان. نظامی
سرو راست. سرو کشیده، قامت بلند. قامت راست: سهی سروش از خم کمان دار شد تهی گنجش از در گران بار شد. اسدی. ای سهی سرو ندانم چه اثر ماند از تو تونماندی و در آفاق خبر ماند از تو. خاقانی. سحرگه آن سهی سروان سرمست بدان مشکین چمن خواهند پیوست. نظامی. بر شاپور شد بی صبر و سامان بقامت چون سهی سروی خرامان. نظامی